اکبر گنجي اشتباه نمي کند، ما اشتباه مي کنيم؛ در نقد نوشته ي آقاي جامي
آقاي مهدي جامي در سايت وزين "سيبستان" مطلبي نوشته اند تحت عنوان "در باره ناکامي محتوم اکبر گنجي" که چون از دل بر مي آيد لاجرم بر دل مي نشيند، اما اين همه ي داستان نيست. بر کار بزرگ و قهرمانانه ي گنجي نقدهاي ديگري هم نوشته شده که برخي از آنها کاريکاتور مفتضح ِ حرف هاي شريعتمداري و سناريونويسان مرتضوي است که از شدت ابتذال حتي ارزش فکر کردن هم ندارد اما بر نوشته ي آقاي جامي مي توان و مي بايد پاسخ نوشت.
اکبر گنجي عقب تر از زمان خود نيست بلکه بسيار جلوتر است و به قول آن فيلسوف، بيچاره کسي که جلوتر از جامعه و زمان خود باشد. دليل عدم همراهي و عقب ماندگي ما نيز حفظ منافع شخصي مان است و نه عقل راهنما. مارکسيست ها مي گويند که ما نمي توانيم انقلابي باشيم چون خرده بورژوا هستيم و منافعي داريم که حاضر به از دست دادن آن ها نيستيم. جان ما، مال ما، خانه و کاشانه ي ما، موقعيت اجتماعي و شغلي ما چيزي نيست که حاضر باشيم آن را به راحتي از دست بدهيم. اين است که نمي توانيم انقلاب کنيم. مارکسيست ها راست مي گويند. ما نمي توانيم بگوييم چيزي نداريم از دست بدهيم. ما خيلي چيزها داريم که حاضر نيستيم آن ها را از دست بدهيم. بايد اين واقعيت را قبول کنيم.
بر خلاف گفته ي آقاي جامي عصر انقلاب ها به پايان نرسيده است. اگر حکومت هاي موجود عقل به خرج ندهند و داوطلبانه کنار نروند، انقلاب هاي رنگارنگ باز تبديل به انقلاب سرخ خواهد شد. در غرب دمکرات و پيشرفته هم اگر حکومت ها هماهنگ با مردم عقب ننشينند، امکان وقوع شورش و درگيري هست؛ کشورهاي جهان سوم و جنوب و هر چه که مي خواهيم اسم بگذاريم جاي خود دارند.
اکبر گنجي آيت الله خميني نيست؛ نه آيت الله خميني سال 42 و نه 57. اکبر گنجي يک مرد شجاع و دلاور است که حق مسلم و شخصي اش را از حکومت مي خواهد. حقي که اگر به آن دست يافته شود نه فقط گنجي که يک ملت از آن بهره خواهد برد.
ما در سرزميني زندگي مي کنيم که که اگر بخواهيم حقوق ابتدايي يک ملت را که به دست عده اي معدود سلب مي شود بر شماريم يک جزوه ي مفصل خواهد شد. سوال اين است در مقابل اين همه ظلم چه بايد کرد؟ وقتي جان به لب رسيد چه بايد کرد؟ يکي خود را به خاطر پنجاه هزار تومان پول به آتش مي کشد، ديگري به خاطر نجات جان و انديشه اش در خارج از کشور رحل اقامت مي افکند، يکي ديگر براي آزادي خود و ملت دست به اعتصاب غذا مي زند. همه ي اينها حق خود را مي خواهند.
آقاي جامي به قرآن استناد مي کند و اين که هدايت با خودکشي ممکن نمي شود. از ايشان سوال مي کنم با اين حساب واقعه ي عاشورا را چگونه بايد تفسير کرد؟ اگر بخواهيم عمل امام حسين و يارانش را در ترازوي عقل بسنجيم مگر نامي جز خودکشي خواهد داشت؟
کلمات گنجي "از آتشگه جان بيرون نيامده" نمي افسرند، بلکه در زير خاکستر پنهان مي مانند تا به روز حساب آتش بر کاخ ظالمان زنند. اقدام اجتماعي ِ مورد نظر آقاي جامي اگر هزار سال هم بدين قِسم بنشينيم و دست روي دست بگذاريم هرگز تحقق نخواهد يافت.
من دعا مي کنم، گنجي که گوشت و خونش را ذره ذره و با آگاهي در راه عقيده اش داده، به هدفي که به دنبال آن است دست يابد. من مطمئن هستم که اگر گنجي به اعتصاب خود ادامه مي دهد از ترس ملامت اين و آن نيست بلکه براي رسيدن به هدفي است که باور او مي گويد ارزش سر باختن دارد. بالاخره روزي تاريخ به ما نشان خواهد داد که گنجي ناکام نمانده است و محتوم، سنت تاريخ است که همواره به نفع مظلوم راي مي دهد. اين راي محتوم را فراموش نبايد کرد
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی